جدول جو
جدول جو

معنی خانی بیک - جستجوی لغت در جدول جو

خانی بیک
(بِ)
نام یکی از پادشاهان دشت قبچاق است که در زمان ملک اشرف چوپانی به آذربایجان رفت. (از عالم آرای عباسی چ 2 ص 736)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ)
دهی است از دهستان فراشبند بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد واقع در 76 هزارگزی شمال باختر فیروزآباد و کنار راه فرعی فراشبند به کازرون. ناحیه ای است در جلگه و گرمسیر دارای 541 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند و راه آنجا مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
دهی است از دهستان اوبانو بخش دیواندره شهرستان سنندج. واقع در 34 هزارگزی شمال دیواندره و 12 هزارگزی جنوب خاور کرفتو. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای سردسیر دارای 210 تن سکنه که مذهبشان سنی و زبانشان کردی است. آب آنجا از رودخانه و چشمه سار و محصول آنجا غلات و حبوبات و لبنیات و توتون میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
قریه ای است بفاصله 23 هزارگزی جنوب غرب قلعه السراج حکومت کلان نعمان از توابع ولایات مشرقی افغانستان، واقع بین 70 درجه و 8 دقیقه و 17 ثانیۀ طول شرقی و 34 درجه و 31 دقیقۀ عرض شمالی. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
غنی، مردی که پسرانش به آزر و بابل مراجعت کردند (عزرا 2:19 و نحمیا 7:22) و بیشتر ایشان زنان غریبه در حبالۀ نکاح داشتند (عزرا 10:33) و وکیلان ایشان عهدنامه را مهر کردند، (قاموس مقدس)، یکی از آنانکه بطرف چپ عزرا ایستاده عزرا خود بخواندن شریعت مشغول بود (نحمیا 8:4) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان باسگ بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری سردشت و 8 هزارگزی جنوب شوسۀ سردشت به بانه، ناحیه ای است کوهستانی و جنگلی، معتدل، سالم و دارای 128 تن سکنه، از چشمه مشروب میشود، محصولاتش غلات، توتون، مازوج و کتیرا است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ده کوچکی است از دهستان پشت آربابا بخش بانۀ شهرستان سقز واقعدر 20هزارگزی باختری بانه و سه هزارگزی زرینه و دارای 25 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خاص ص بِ)
یکی از امراء بسیار نزدیک آل سلجوق بود که به فرمان سلطان محمد بن محمود سلجوقی کشته شده است صاحب حبیب السیر آرد: وی در کوشک مرغزار همدان در وقتی که از غرائب اقمشه و نفائس امتعه و اسلحۀ گوناگون و اثواب قیمتی برسم پیشکش نزد سلطان محمد آورد بزانوی ادب در آمد و در باب تمشیت امور جهانداری سخنان بعرض میرسانید در آن اثنا ابن قیماز نام عزرائیل وار گریبانش بگرفت و گفت برخیز که این جای موعظه نیست و همان ساعت صارم و محمد بن یونس خاصبک و زنگی جاندار را که از جملۀ مخصوصان وی بود به گوشه ای بردند و سر آن دو بیگناه را از تن جدا کردند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 527)
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ)
شهری بوده است بزرگ و آبادان در ترکستان شرقی یا در چین به زمان شاهرخ میرزا الغبیک. شاهرخ از طرف خود رسولان به این محل گسیل داشت. ولی فعلاً وضع آن مجهول است. (از قاموس الاعلام ج 3 ص 2020)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام یکی از زوجات امیر تیمور گورکانی است. امیر تیمور هیجده زن بحبالۀ نکاح درآورد که از آنجمله خانی بیک آغا بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 542)
لغت نامه دهخدا
کدو حلوایی
فرهنگ گویش مازندرانی
نیش گراز
فرهنگ گویش مازندرانی